سلام اول می خوام از گذشته ها براتون بگم
میلاد از دوستای داداشمه
البته چند سال همسایه هم بودیم
و دوستی خانوادگی باهم داریم ماجرای دوستی ما طولانیه که خلاصه شدشو اینجا مینویسم
ما باهم همسایه بودیم و همدیگه رو میشناختیم اما میلاد ۴سال از من بزرگتره و من اصلا فکرشو نمی کردم که یه روز با میلادجونم باشم
چون چند بار از خواهرای میلاد شنیده بودم که میلاد می خواد با شیدا که دختر خاله میلاد بود عروسی کنه البته با هم رابطه هم داشتن .ولی واسه شیدا خواستگار اومد و شیدا به میلاد جونم خیانت کرد
آخی اون روزا خیلی دلم واسه میلاد میسوخت;-(
خواهراش میگفتن که شب تا صبح کارش شده بود گریه کردن
بیچاره خیلی لاغر شده بود از غصه:-(
بگذریم از این حرفا
بریم سراغه دوستی ما دوتا
دو سه ما از اون ماجرا گذشت تازه مدرسه شروع شد
ه بود .من داشتم از مدرسه برمیگشتم که یه پسر سیریش جلو مو گرفت از شانس من میلادجون اومد و یه کتک حسابی به اون پسره زد دستش درد نکنه
بعد چند روز میلاد اومد و بهم پیشنهاد دوستی داد
منم که از خدا می خواستم چون واقعا پسر مثل میلاد اصلا وجود نداره
اولش یه خورده ناز کردم
اما بعد دو روز دوبارو بهم گفت که بهش جواب دادم
ساعت ۵:۳۰ روز شنبه بیستم آذر۹۱
واقعا من الان خوشحال ترین دختر دنیا هستم دو عاشق...
ما را در سایت دو عاشق دنبال می کنید
برچسب : قدیما, نویسنده : 2ashegh eshgh98 بازدید : 204 تاريخ : سه شنبه 10 ارديبهشت 1392 ساعت: 22:17